شرم نیابتی

تجربهٔ احساس شرم و گناه از تجربۀ دیگران

آیا تاکنون هنگامی که دوست شما خاطره‌ای خنده‌دار تعریف کرده اما هیچ‌کس نخندیده، احساس شرم و خجالت کرده‌اید؟ وقتی صندلی مسافر کنار شما، پیش روی همه شکست چطور؟ موقعیت دیگری را به یاد دارید که تجربه‌ای که دیگران داشته‌اند، باعث شرمگین شدن شما شده باشد؟

اگر پاسختان به سوالات بالا مثبت است، شاید شما هم از افرادی باشید که شرم نیابتی یا شرم دست دوم را تجربه کرده‌اند؛ تجربه‌ای که نشان از فعالیت‌ بالا در بخش همدلی مغز شما دارد، اما ممکن است گاهی بسیار آزاردهنده و اضطراب‌زا باشد. برای آشنایی بیشتر با شرم نیابتی و راهکارهای کنترل آن، در این مقاله همراه آرمانا باشید.

شرم نیابتی و چیستی آن

شرم نیابتی یا دست دوم، زمانی اتفاق می‌افتد که شاهد تجربهٔ خجالت‌آور دیگران که آن‌ها را در موقعیتی معذب‌کننده قرار می‌دهد باشید. هرچند بازیگر اصلی این موقعیت شما نیستید، اما احساساتی بسیار زنده و پویا وجود شما را پر می‌کند؛ گویی نه شنونده یا بینندۀ این صحنه، بلکه خود در مرکز آن هستید. در این شرایط، به نظر می‌رسد که به نیابت و به‌جای فرد مقابل، این شما هستید که احساس شرم می‌کند!

به نظر می‌رسد شما برای لحظه‌ای هم که شده خودتان را جای فرد مقابل گذاشته‌اید و تصور کرده‌اید که ممکن است موقعیت او با چه واکنشی از طرف دیگران همراه باشد؛ مثلاً ممکن است با خندۀ حاضران و ناراحت شدن این فرد همراه باشد یا در موارد شدیدتر، او از ادامۀ فعالیت اجتناب کند و نخواهد با تماشاچیان چنین رخدادی زیر یک سقف باشد. همۀ این‌ افکار و پیش‌بینی‌ها در کسری از ثانیه به ذهن شما هجوم می‌آورند و خروجی آن احساس شرم است. به دنبال چنین حس آزاردهنده‌ای حتی ممکن است چشمانتان را ببندید یا به نحو دیگری سعی کنید از موقعیت فاصله بگیرید.

آیا احساس شرم نیابتی شما یک نمایش ساختگی و تصنعی است؟

البته که نه!

تجربه‌ای که در این لحظات پشت سر می‌گذارید، کاملاً حقیقی و اصیل است. اگر در لحظۀ تجربۀ چنین احساسی می‌توانستید تصویری از فعالیت مغزتان را ببینید، حتماً متوجه می‌شدید که شرم نیابتی کاملاً منطبق با تغییراتی در مغز شماست و نمی‌توان آن را با نوعی تمارض اشتباه گرفت. برای اثبات چنین ادعایی، دانشمندان این حوزه طی پژوهش‌های متعددی نشان دادند که شرم نیابتی پس از فعال شدن بخش‌هایی از مغز ما که مرتبط با همدلی و درک درد دیگران هستند، ایجاد می‌شود. به زبان ساده‌تر، برانگیخته شدن احساس همدلی در شما و تصور اینکه فرد مقابل در چه شرایط پیچیده و تحقیر‌آمیزی قرار گرفته، می‌تواند شرم نیابتی را فعال کند. به همین خاطر است که گفته می‌شود تعبیر و تفسیر ذهنی از یک اتفاق در کنار بُعد عاطفی آن، می‌توانند بر راه‌اندازی این گونه از شرم اثر بگذارند.  آیا لازم است با شرم نیابتی مقابله کنیم؟

گفتیم که شرم نیابتی می‌تواند احساسی برآمده از همدلی باشد و همدلی به خودی خود نه تنها احتیاجی به مقابله ندارد، بلکه می‌تواند جلوۀ مطلوبی از انسان بودنمان باشد و با نتایج خوبی همراه شود. برای مثال، احتمالاً شما زمانی به فردی که صندلیش شکسته کمک می‌کنید که خودتان را به جای او حس کرده باشید و رنج او را در چنین موقعیتی درک کرده باشید.

اما گاهی این درک دیگری و شرمگین شدن به نیابت از او چنان از حد طبیعی فراتر می‌رود که نه تنها کمکی برای حل مشکل  نیست، بلکه شما را دچار اضطراب و ناراحتی می‌کند.. در چنین حالتی بهتر است دست به تغییر وضعیت درونی خودتان بزنید؛ در واقع لازم است موقعیت را بار دیگر و از دید دیگری ارزیابی کنید، افکار فاجعه‌ساز ذهنتان را شناسایی کنید و ذهنتان را به سمت افکار منطقی‌تر ببرید. این افکار فاجعه‌ساز معادل خطاهای شناختی‌ای هستند که آلبرت الیس سال‌ها پیش از آن سخن می‌گفت و معتقد بود به چالش کشیدن این افکار و تغییرشان دروازه‌ای به سوی تغییر هیجانی و رفتاری است. برای مثال خطای شناختی تعمیم مبالغه‌آمیز در بحث شرم نیابتی می‌تواند خودش را به صورت همیشگی دانستن ناکامی و وضعیت خجالت‌آور فرد مقابل نشان دهد. آیا این موقعیت تا این حد تکراری و بیانگر شکست دائمی این فرد برای همیشه خواهد بود؟ احتمالاً نه! فراموش نکنید که این تغییر در افکار درونی نباید با بی‌رحمی و قضاوت خودتان اشتباه گرفته شود؛ پیش از هر چیز سعی کنید خودتان ، افکارتان و احساستان را درک کنید؛ به این ترتیب می‌توانید با بینش واقع‌بینانه‌ای که کسب کرده‌اید، شرم نیابتی غلو شدۀ خود را بهتر مدیریت کنید.

جمع‌بندی

یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌هایی که ما انسان‌ها را طی میلیون‌ها سال در گروه‌های اجتماعی و وابسته به هم نگه داشته، همدلی و درک رنج یکدیگر است. محصول جانبی این همدلی گاهی می‌تواند شرمگین شدن به نیابت از هم در موقعیتی باشد که فرد دیگری دچار وضعیتی خجالت‌آور می‌شود. شرم نیابتی احساسی حقیقی است که لازم است آن را بپذیریم و به سمت مسیری هدایتش کنیم که به کاهش اضطراب خودمان و رنج دیگری ختم می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید