از صدای منتقد درونی تا نوای آشتی درونی

آیا تاکنون هنگامی که سرگرم پروژه‌ای جدید بوده‌اید، صدایی از درون شما سعی در زیر سوال بردن این تلاش داشته است؟ مثلا صدایی که مدام بگوید حتما اشتباهی کرده‌ای یا با بهترین بودن فاصلۀ زیادی داری. میل شدید تکاملی انسان به خودانتقادی برای دستیابی به بهترین نتایج، معمولا باعث می‌شود بیش از دیدن نقاط قوت و حمایت از خود، به سمت سرزنش افراطی حرکت کنیم. اما برای آشتی با درون و روشن کردن صدای حمایت‌گر خود چه باید کرد؟

هشیار شدن به صدای منتقد

تسلط بر فرایند فکری انتقادگری که توان شفقت با خود را کاهش می‌دهد، بدون آگاهی از این ندای درونی ممکن نیست. وقتی از آنچه به شما می‌گوید هشیار باشید، می‌توانید از عملی کردن آن در زندگی خود جلوگیری کنید. برای انجام این کار، باید پیگیر اوقاتی که حالتان بد است و ناراحت می‌شوید بمانید. این پیگیری شامل این خواهد بود که از خود بپرسید دقیقا چه اتفاقی افتاد و شما شروع به گفتن چه چیزی در ذهنتان کردید.

آگاه شدن به ریشه های افکار خود انتقادگر

توجه شما به افکار خود انتقادگرتان، ممکن است کلمات، لحن یا نگرش انتقادی آشنایی را برای شما آشکار کند. آیا شما را به یاد کسی می‌اندازد – پدر و مادر، خواهر و برادر، بستگان، معلم، مربی؟ گوش دادن به خود به شما کمک می‌کند تا نقاط سخت‌گیرانه و انعطاف‌ناپذیر گفت‌وگوی درونیتان را کشف کنید. هنگامی که به ارتباط میان نداهای فعلی و سرزنش‌های دوران کودکیتان پی ببرید، کمتر از قبل آن را به عنوان تنها واقعیت ممکن می‌پذیرید. در واقع در می‌یابید که این امر نه واکنش به واقعیت موجود، بلکه پیامد اتفاقات زندگی گذشته است و حقیقت فعلی نخواهد بود.

اختصاص نام یا برچسب خاص بر منتقد درون

ایدۀ نام‌گذاری برای منتقد درون، ریشه در اثر کاهشی برچسب‌زنی بر هیجانات دارد. این کار باعث می‌شود به جای پنداشتن حقیقی بودن این باور، آن را چیزی جدا از خود و روبروی خود بدانید که با شما در یک تیم قرار ندارد. نام‌گذاری و جداسازی منتقد درون از خود، تمرینی برای جداسازی خود واقعیتان از بازنمایی افراطی فیلترهای ذهنی تحریف شده خواهد بود.

 به چالش کشیدن صدای انتقادگر درونی

صدای منتقد خود را به چالش بکشید و نگذارید خود را به عنوان تنها حقیقت ممکن تحمیل کند. هنگامی که منتقد درونی شما شروع به انتقاد کرد، با سوال‌های زیر او را به چالش بکشید:

بر مبنای چه شواهدی این طور قضاوت می کنی؟ شواهدی را بررسی کنید که افکار شما را رد و یا تایید می‌کنند(به عنوان مثال، آیا واقعاً هرگز در هیچ کاری در زندگی خود موفق نبوده اید، یا آیا تجربیات موفقیتی وجود دارد که آن‌ها را نادیده می‌گیرید؟). به همه حقایق نگاه کنید، نه فقط آنهایی که از تفکر خودانتقادی حمایت می‌کنند.

از خود بپرسید که ممکن است انتقاد از خود چه سودی  برای شما در بر داشته باشد. بسیاری از مردم احساس می‌کنند که انتقاد از خود باعث ایجاد انگیزه در آن‌ها می‌شود اما دقیقا خلاف این امر رخ می‌دهد.

 

شفقت به خود

یکی از موثرترین ابزارهای مقابله با خود انتقادگری، شفقت به خود است. زمانی که در شرایط سختی هستید یا در مورد توانایی‌های‌تان دچار تردید شده‌اید، از خود بپرسید:«اگر دوستم در این شرایط بود، به او چه می‌گفتم؟» در مرحلۀ بعد، آنچه به خودمان می‌گوییم را ارزیابی می‌کنیم. گاها تفاوت آشکاری بین این دو حالت وجود دارد؛ برای دوستانمان لحن حمایت‌گر و مهربانی را پیش می‌گیریم که موجب آرامش و عملکرد بهتر او می‌شود، اما برای خودمان صدایی سخت و رنج‌آور را انتخاب می‌کنیم و گمان می‌کنیم دشمن خود هستیم. تاثیر شگفت‌انگیز کلمات پر مهر و محبتی که برای دیگران استفاده می‌کنید تا حدی است که توصیه می‌شود همین رویه را برای خود نیز پیش بگیرید. 

 

امید است که این پیشنهادات برای شما مفید باشد. اگر آن‌ها را امتحان کردید و همچنان با انتقاد از خود دست و پنجه نرم می‌کنید، پیشنهاد می‌کنیم از همکاران روان‌شناس برای غبله بر این صدای آسیب زا کمک بخواهید. 

دیدگاهتان را بنویسید