شاید برایتان پیش آمده که وارد رابطهای شدید و مدتی بعد متوجه شدید طرف مقابلتان بیش از حد به خودش اهمیت میدهد، به تجربه احساسی شما بیتوجه است و همواره میخواهد در مرکز توجه باشد. وقتی چنین روابطی بارها و بارها تکرار میشوند، با سؤال مهمی مواجه میشویم:
چرا بعضی از ما بهطور مداوم جذب افراد خودشیفته میشویم؟
پاسخ ساده نیست. ترکیبی از عوامل روانشناختی، الگوهای دلبستگی، اعتماد به نفس، تجربیات کودکی و حتی مسائل فرهنگی در این انتخابها نقش دارند. در این مقاله، به بررسی ۵ دلیل اصلی میپردازیم که چرا برخی افراد بهطور ناخودآگاه وارد رابطه با افراد خودشیفته میشوند.
الگوی دلبستگی ناایمن در دوران کودکی
روانشناسان معتقدند سبک دلبستگی ما، که از سالهای ابتدایی کودکی و تعامل با والدین شکل میگیرد، نقش مهمی در انتخاب شریک عاطفی دارد. افرادی که در کودکی محبت مشروط دریافت کردهاند یا با والدینی بیثبات، کنترلگر یا خودشیفته بزرگ شدهاند، ممکن است با الگوی دلبستگی ناایمن اضطرابی یا اجتنابی رشد کنند. این افراد ممکن است ناخودآگاه جذب همان الگوی آشنا، یعنی فردی سرد، کنترلگر و خودمحور شوند.
نکته: مغز ما بیشتر به دنبال الگوی آشنا میگردد تا الگوی سالم.
اعتماد به نفس پایین و نیاز به تایید
افرادی که عزت نفس پایینی دارند، گاهی به دنبال افرادی میگردند که در ابتدا با اعتماد به نفس بالا و ظاهر کاریزماتیک و جذاب ظاهر میشوند. خودشیفتهها معمولاً در مراحل ابتدایی رابطه، بسیار جذاب، پر انرژی و خاص به نظر میرسند. این تصویر ظاهری میتواند برای فردی که در درون احساس بیارزشی میکند، بسیار اغواکننده باشد؛ اما متأسفانه همین افراد بعداً مورد سوءاستفاده عاطفی قرار میگیرند.
خودشیفتهها در ابتدا بسیار فریبنده هستند
نکته مهمی که نباید فراموش کرد این است که افراد خودشیفته، برخلاف تصور رایج، در ابتدا بسیار جذاب، موفق، خوشصحبت، بااعتمادبهنفس و حتی عاشقپیشه به نظر میرسند. آنها میدانند چطور بمباران عشقی اتجام دهند:
- پیامهای روزمره مکرر
- تعریف و تمجید بیش از حد
- وعدههای بزرگ
- القای حس یکی بودن با او
و فرد مقابل که احساس خاص بودن میکند، وارد چرخهای احساسی میشود که تشخیص حقیقت را سختتر میکند.
نیاز به نجات دادن یا تغییر دادن طرف مقابل
برخی افراد، مخصوصاً آنهایی که در نقشهای حمایتی یا مراقبتی بزرگ شدهاند، تمایل دارند در روابط خود نقش نجاتدهنده داشته باشند. آنها فکر میکنند میتوانند فرد خودشیفته را تغییر دهند یا کمکش کنند که انسان بهتری شود؛ این تفکر باعث میشود علائم هشداردهنده نادیده گرفته شوند. اما واقعیت این است که اختلال خودشیفتگی، یک اختلال شخصیتی عمیق است و تغییر آن بدون درمان تخصصی، امکانپذیر نیست.
فقدان آموزش عاطفی و شناخت مرزهای سالم
در بسیاری از فرهنگها، آموزش درباره روابط سالم، عزت نفس و مهارتهای ارتباطی بسیار محدود است. فردی که هیچوقت نیاموخته که:
- چگونه نه بگوید
- مرزهای شخصی داشته باشد
- تشخیص دهد که کدام رفتار آسیبزا است
احتمالاً گرفتار فردی میشود که همین مرزها را مدام زیر پا میگذارد.
چطور از تکرار این الگو جلوگیری کنیم؟
- در خودشناسی سرمایهگذاری کنیم (مشاوره، رواندرمانی و مطالعه)
- علائم هشداردهنده زودهنگام را نادیده نگیریم
- سبک دلبستگیمان را بشناسیم
- مرزهای عاطفی و رفتاری تعیین کنیم
- باور کنیم که شایسته روابط سالم و بدون آسیب هستیم
نتیجهگیری:
جذب شدن به افراد خودشیفته، همیشه به معنای ضعف یا سادگی شخصیت شما نیست. در واقع، بسیاری از این ارتباطات ریشه در تجربیات عمیق روانی و نیازهای ناخودآگاه دارند. اما با خودشناسی، افزایش عزت نفس و آگاهی از سبکهای رفتاری، میتوان از این چرخه تکرارشونده نجات پیدا کرد و وارد روابطی شد که مبتنی بر احترام، درک متقابل و تعادل است.
اگر شما نیز در مسیر کشف درونیات خود و تجربهی حال بهتر در رابطهتان هستید و تمایل دارید راهنماییهای تخصصی در این زمینه دریافت کنید، مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره آرمانا با حضور روانشناسان متخصص و حاذق در کنار شماست تا مسیر بهبود را طی کنید.